محل تبلیغات شما

پایگاه اشعار محمدی



 

"تغییرات در برنامه برگزاری جشنواره(برنامه زمان بندی)"

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فراخوان جشنواره دانشگاهی شعر و مشاعره رضوی

آذر ماه1395-دانشگاه بیرجند

   مقدمه

هشتمین اختر آسمان ولایت و امامت، عـالم ­آل­ محمّد (ع)، سرچـشمه حیات سرمدی است و همسویـی با معارف توحیدی و شناگری در بحر موّاج دانش بیکران آن امام همام، چشمه­های دانش بشر را بر کویر تفتیده و سوزان نفوس خلایق جاری می­سازد. همیشه و همواره شاعرانی که شیفته مقام والا و شخصیت نورانی و آسمانی ایشان بوده­اند، با بهره­گیری از خوان گسترده معارف الهی و مضامین آیینی و البته انسان­ساز گفتار و کردار آن امام همام و نیز با عنایت به این فرموده گران­بهای ایشان که مَا قَالَ فِینَا مُؤْمِنٌ شِعْراً یَمْدَحُنَا بِهِ إِلَّا بَنَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ مَدِینَةً فِی الْجَنَّةِ أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْیَا سَبْعَ مَرَّاتٍ یَزُورُهُ فِیهَا كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ» (عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج‏1، ص7)، به خلق سروده­های ارزشمندی دست زده­اند که همگان می­توانند از آن کسب معرفت نمایند. البته فراهم کردن زمینه بهره­گیری هرچه بهتر و بیشتر، نیازمند برگزاری جشنواره­های ویژه در این حوزه است. دانشگاه بیـرجند  با همکاری بنیاد بین المللی امام رضا(ع) و معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در پاسخ به این نیاز آشکار و به­منظور گسترش و تعمیق فرهنگ ناب رضوی، جشنواره دانشگاهی شعر و مشاعره رضوی دانشگاه­های سراسر کشور” را با موضوع، اهداف و شرایط زیر برگزار می­نماید:

  1. 1.     اهداف

v    ترویج و تعمیق فرهنگ رضوی در جامعه­ دانشگاهی کشور؛

v    گسترش فعالیت‌های فرهنگی، هنری و مذهبی مرتبط با سیره‌ معصومین، بویژه امام رضا (ع) در دانشگاه­ها؛

v    آشنایی بیشتر جامعه دانشگاهی با ادبیات آیینی و اشعار مفهومی مرتبط با شخصیت ممتاز، سیره­ متعالی و معارف آسمانی اهل بیت (ع)؛

v    تقویت پیوند ادبیات فارسی با فرهنگ ناب رضوی؛

v    کمک به انتشار گسترده‌تر و مناسب آثار برتر فرهنگی در زمینه‌ معارف امام رضا(ع)؛

v    ایجاد شور و نشاط دینی در جامعه­ی دانشگاهی؛

v    ایجاد بستری مناسب جهت کشف و شکوفایی استعداهای ادبی دانشجویان؛

2. کلیات

v    جشنواره‌ دانشگاهی شعر و مشاعره‌ رضوی، ویژه‌ دانشگاهیان(استادان، دانشجویان و کارمندان) سراسر کشور است و به فضل الهی دومین دوره­ آن در دانشگاه بیرجند برگزار می‌شود.

v    علاقه­مندان می­توانند در دو بخش شعر و مشاعره شرکت کنند.

v    هزینه اسکان و ایاب و ذهاب برگزیدگان نهایی جشنواره(با ارائه بلیت اتوبوس) بر عهده‌ دبیرخانه‌ جشنواره خواهد بود.

v    به کلیه‌ نفرات راه یافته به بخش پایانی جشنواره گواهی حضور اهدا خواهد شد.

v    حضور برگزیدگان در روز اختتامیه (25 آذر 1395 دانشگاه بیرجند) جهت دریافت جایزه اامی است.

v    ثبت نام در جشنواره به منزله‌ قبول تمام شرایط جشنواره است.

v    ثبت نام و ارسال آثار  فقط به صورت الکترونیکی و از طریق نشانی­های زیر امکان پذیر است:

Email: sher.razavi@birjand.ac.ir

www.sherrazavi-birjand.ir

3.بخش های جشنواره:

3-1. بخش شعر

v    دبیرخانه جشنواره، اشعار رضوی را در قالب­های سنتی و نو پذیرش می­نماید.

منشور علمی و اخلاقی بخش شعر

v    پذیرش آثار فقط از طریق سایت و ایمیل جشنواره انجام می­شود.

v    آثار ارسالی وماً باید در قالب یک فایل زیپ شده شامل یک نسخه WORD و یک نسخه­ PDF با قلم B NAZANIN فونت 14 باشد.

v    هرشرکت کننده می­تواند، در مجموع، حداکثر 5 اثر به جشنواره ارسال کند.

v    آثار ارسالی نباید پیش از این چاپ شده باشند.

v    حق چاپ آثار در کتاب جشنواره، برای دبیرخانه محفوظ است.

v    مسئولیت محتوا و اصالت آثار بر عهده‌ ارسال کنندگان است.

v    آثار بر اساس مؤ لفه‌های محتوایی، زبانی و ادبی مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت.

v    به برگزید‌گان هر بخش، علاوه بر تندیس جشنواره و لوح تقدیر، جوایز نفیسی اهدا خواهد شد.

3-2.  بخش مشاعره

مشاعره در دو مرحله انجام خواهد شد: 1- مرحله غیر حضوری. 2- مرحله حضوری

v    مرحله غیر حضوری مشاعره، به صورت تلفنی یا مجازی انجام خواهد شد، لذا علاوه بر آدرس ایمیل و شماره همراه، اعلام شماره تماس ثابت برای شرکت در مشاعره اامی است.

v    مرحله حضوری، در دانشگاه بیرجند برگزار خواهد شد.

v    اعلام آمادگی برای شرکت در مشاعره، به صورت ثبت نام در سایت یا تماس تلفنی امکان پذیر است.

v    آخرین مهلت اعلام آمادگی و ارسال رزومه برای شرکت در مشاعره، 20/5/1395 است.

نحوه  اجرا و ارزیابی مسابقه مشاعره

v    مرحله غیر حضوری: در این مرحله، مشاعره آزاد و رضوی انجام خواهد شد. این مرحله از 1 الی 10 آبان ماه 95 انجام می­شود. مسابقه مرحله غیر حضوری، شامل دو بخش مشاعره‌ سرعتی و مشاعره‌ مشروط (کلمه و بیت) است.

v    مرحله حضوری: در این مرحله، ملاک ارزیابی، اشعار رضوی می­باشد. راه یافتگان به این مرحله باید 24 ساعت قبل از برگزاری مراسم اختتامیه خود را به دبیرخانه جشنواره معرفی نمایند.

v    مسابقه نهایی مشاعره با محوریت اشعار رضوی است.

شیوه ارزیابی بخش مشاعره

v    داوری بخش مشاعره را سه نفر از متخصصان حوزه شعر و ادبیات، به انتخاب کمیته علمی جشنواره، برعهده خواهند داشت. در پایان، پس از جمع‌بندی امتیازات داده شده از سوی 3 داور توسط رئیس جلسه و ناظر مسابقه و تایید نهایی داوران، برنده‌ی هر مسابقه مشخص و اعلام می‌شود.

4. تقویم جشنواره

v    آخرین مهلت ثبت نام و ارسال آثار: 30/7/1395 می­باشد. شایان ذکر است که دریافت پیامک مبنی بر تایید دریافت اثر، ملاک رسیدن اشعار به دبیرخانه جشنواره است.

v    اعلام نتایج نهایی: 30/8/1395.

v    برگزاری مرحله نهایی مشاعره: 24 و 25 آذرماه 95.

v    برگزاری اختتامیه: 25 آذر ماه 1395.

5. بخش­های جنبی

v    در روزهای برگزاری جشنواره کارگاه‌هایی با محوریت چیستی ادبیات آیینی، آسیب شناسی ادبیات آیینی، سیر ادبیات آیینی و خوانش و نقد برخی از آثار رسیده برگزار خواهد شد.

v    شب شعر آیینی و رضوی نیز در کنار کارگاه­ها و نشست­های تخصصی، برگزار خواهد شد.

.  نشانی دبیرخانه جشنواره

v    بیرجند- انتهای بلوار دانشگاه- پردیس شوکت آباد- معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بیرجند.

v    تلفکس دبیرخانه: 056-32202123

Email: sher.razavi@birjand.ac.ir

www.sherrazavi-birjand.ir


بسم الله الرحمن الرحیم

نخستین کنگره شعر مدافعان حرم به همت فرهنگسرای اندیشه ,
فرهنگسرای رسانه و کانون مداحان و شاعران آیینی کشور برگزار می شود

فراخوان کنگره ی شعر مدافعان حرم :

http://quran.jamnews.ir/textversion/detail/news/614655/11


در همین راستا , کنگره ی شعر مدافعان حرم برگزار می نماید :

شرایط شرکت در کنگره :

فقط آثار و اشعار " کلاسیک " داوری می شود

با توجه به این که هدف این کنگره تولید هر چه بیشتر آثار فاخر با موضوع
شهدای مدافع حرم , سربازان مدافع حرم و ماهیت دفاع از حرم آل الله
صلوات الله علیه اجمعین می باشد , آثاری که به کنگره های دیگر فرستاده شده
داوری نمی شود.

هیئت داوران به عنصر حماسه و عاطفه در اشعار نگاه ویژه خواهد داشت

ضمنا به 14 نفر از برگزیدگان لوح سپاس و یک سکه ی بهار آزادی اهداء خواهد شد

مهلت ارسال آثار : 10 بهمن 94

نحوه ی ارسال از طریق پست الکترونیکی :


modafeaneharam69@yahoo.com

 

بسمه تعالی 

ابوالمعانی عبدالقادر بیدل دهلوی ازستارگان ادبیات فارسی  و از عارفان و فیلسوفان نامی در

قرن یازدهم هجری قمری ,  درعصر پادشاهی گورکانیان به دنیا آمد .

رباعیات بیدل دهلوی از گنجینه های شعرفارسی است . سروده بیدل دهلوی در مدح

حضرت محمد (ص) را می خوانیم :

 


 خواجه







آن آینۀ قدرت ذات یکتا
آن جوهر ایجاد صفات و اسما
در غیب اَحَد است و در شهادت احمد
این است رموز ِ خواجۀ هر دو سرا






 بسمهتعالی

استاد حکیم جمالالدین الیاس بن یوسف متخلص به نظامی گنجوی از ستارگان ادبیات فارسی در قرن ششم هجریاست . نظامی گنجوی صاحب هفت مثنوی گرانسنگ و ماندگار است . و مثنوی لیلی و مجنونایشان زمزمه قلب عاشقان ایران و جهان می باشد . سروده نظامی گنجوی در وصف حضرتمحمد امین (ص) را می خوانیم :





شبی کآسمان مجلس افروزکرد


شب از روشنی دعوی روز کرد


سراپرده هفت سلطان سریر


برآموده گوهر به چینی حریر


سرسبزپوشان باغ بهشت


به سرسبزی آراسته کار و کشت


محمد که سلطان این مهد بود


ز چندین خلیفه ولیعهد بود


سرنافه در بیت اقصی گشاد


ز ناف زمین سر به اقصی نهاد


ز بند جهان داد خود را خلاص


به معشوقی عرشیان گشت خاص


بنه بست از این کوی هفتاد راه


به هفتم فلک بر زده بارگاه


دل از کار نُه حجره پرداخته


به نُه حجرۀ آسمان تاخته


برون جسته از کندۀ چاربند


فرس رانده بر هفت چرخ بلند


براقی شتابنده زیرش چو برق


ستامش چو خورشید در نور غرق


سهیلی بر اوج عرب تافته


ادیم یمن رنگ ازو یافته


بریشم دمی بلکه لؤلؤ سمی


رونده چو لؤلؤ بر ابریشمی


نه آهو ولی نافش از مشگ پر


چو دندان آهو برآموده در


از آن خوش عنان‌تر که آید گمان


وز آن تیز روتر که تیر از کمان


شتابنده‌تر و هم علوی خرام


ازو باز پس مانده هفتاد گام


به عالم گشایی فرشته وشی


نه عالم گشایی که عالم کشی


به شبرنگی از شب چرا گشته مست


چو ماه آمده شب چراغی به دست


چنان شد که از تیزی گام او


سبق برد بر جنبش آرام او


قدم بر قیاس نظر می‌گشاد


مگر خود قدم بر نظر می‌نهاد


پیمبر بد آن ختلی ره نورد


برآورد از این آب گردنده گرد


هم او راه دان هم فرس راهوار


زهی شاه مرکب زهی شهسوار



چو زین خانقه عزم دروازه کرد


به دستش فلک خرقه را تازه کرد


سواد فلک گشته گلشن بدو


شده روشنان چشم روشن بدو


در آن پرده کز گردها بود پاک


نشایست شد دامن آلود خاک


به دریای هفت اختر آمد نخست


قدم را به هفت آب و خاکی بشست


رها کرد بر انجم اسباب را


به مه داد گهوارۀ خواب را


پس آن گه قلم بر عطارد شکست


که امی قلم را نگیرد به دست


طلاق طبیعت به ناهید داد


به شکرانه قرصی به خورشید داد


به مریخ داد آتش خشم خویش


که خشم اندران ره نمی‌رفت پیش


رعونت رها کرد بر مشتری


نگینی دگر زد بر انگشتری


سواد سفینه به کیوان سپرد


به جز گوهری پاک با خود نبرد


بپرداخت نزلی به هر منزلی


چنان کاو فرو ماند و تنهادلی


شده جان پیغمبران خاک او


زده دست هر یک به فتراک او


کمر بر کمر کوه بر کوه راند


گریوه گریوه جنیبت جهاند


به هارونی اش خضر و موسی دوان


مسیحا چه گویم ز موکب روان


به اندازۀ آن که یک دم زنند


به یک چشم زخمی که بر هم زنند


ز خر پشتۀ آسمان در گذشت


زمین و زمان را ورق درنوشت


ندیده ز تعجبیل ناورد او


کس از گرد بر گرد او گرد او


ز پرتاب تیرش در آن ترکتاز


فلک تیر پرتاب ها مانده باز


تنیده تنش در رصدهای دور


به ان بر جسدهای نور


در آن راه بیراه از آوارگی


همش بار مانده همش بارگی


پر جبرییل از رهش ریخته


سرافیل از آن صدمه بگریخته


ز رفرف گذشته به فرسنگ ها


در آن پرده بنموده آهنگ ها


ز دروازۀ سدره تا ساق عرش


قدم بر قدم عصمت افکنده فرش


ز دیوانگه عرشیان برگذشت


به درج آمد و درج را درنوشت


جهت را ولایت به پایان رسید


قطیعت به پرگار دوران رسید


زمین زادۀ آسمان تاخته


زمین و آسمان را پس انداخته


مجرد روی را به جایی رساند


که از بود او هیچ با او نماند


چو شد در ره نیستی چرخ زن


برون آمد از هستی خویشتن


در آن دایره گردش راه او


نمود از سر او قدمگاه او


رهی رفت پی زیر و بالا دلیر


که در دایره نیست بالا و زیر


حجاب ت برانداختند


ز بیگانگان حجره پرداختند


در آن جای کاندیشه نادیده جای


درود از محمد قبول از خدای


کلامی که بی آلت آمد شنید


لقایی که آن دیدنی بود دید




چنان دید کز حضرت ذوالجلال


نه زآن سو جهت بُد  نه زین سو خیال

                       
همه دیده گشته چو نرگس تنش


نگشته یکی خار پیرامنش


در آن نرگسین حرف ک
آن باغ داشت


مگو زاغ کاو مُهر مازاغ داشت


گذر بر سر خوان اخلاص کرد


هم او خورد و هم بخش ما خاص کرد


دلش نور فضل الهی گرفت


یتیمی نگر تا چه شاهی گرفت  


سوی عالم آمد رخ افروخته


همه علم عالم در آموخته


چنان رفته و آمده باز پس


که نآید در اندیشۀ هیچ‌کس


ز گرمی که چون برق پیمود راه


نشد گرمی خوابش از خوابگاه


ندانم که شب را چه احوال بود


شبی بود یا خود یکی سال بود


چو شاید که جانهای ما در دمی


برآید به پیرامن عالمی


تن او که صافی‌تر از جان ماست


اگر شد به یک لحظه و آمد رواست


به ار گوهر جان نثارش کنم


ثنا خوانی چار یارش کنم


گهر خر چهارند و گوهر چهار


فروشنده را با فضولی چکار


به مهر علی گرچه محکم پیم


ز عشق عمر نیز خالی نی ام


همیدون در این چشم روشن دماغ


ابوبکر شمع است و عثمان چراغ


بدان چار سلطان درویش نام


شده چار تکبیر دولت تمام


زهی پیشوای فرستادگان


پذیرندۀ عذر افتادگان


به آغاز ملک اولین رایتی


به پایان دور آخرین آیتی


گزین کردۀ هر دو عالم تویی


چو تو گر کسی باشد آن هم تویی


تویی قفل گنجینه‌ها را کلید


در نیک و بد کرده بر ما پدید


به شب روز ما را به بی ذمتی


سجل بر زده کامتی امتی


من از امتان کمترین خاک تو


بدین لاغری صید فتراک تو


نظامی که در گنجه شد شهربند


مباد از سلام تو نابهرمند

 بنام خدا




 شرف الدین بوصیری و قصیدۀ برده




 

در بین اشعار و قصائدی که بزبانتازی در مدح پیامبر گرامی سروده شده، قصیده برده مقامی خاص دارد، و یکی ازشاهکارهای مدائح نبوی بلکه مهمترین آنها 1» بشمار می‌آید. نام این قصیده الکواکبالدّرّیة فی مدح خیر البریّة» و گوینده آن شرف الدّین ابو عبد اللّه محمد بن سعیدبوصیری شاعر بلیغ مصری است.

بوصیری‌

در سال 608 هجری در مصر بدنیاآمد و پس از عمری دراز بسال 694 یا اندکی بعد از آن در بیمارستان منصوری قاهره درگذشت.
ده سال از زندگی خود را در قدسگذراند، سپس به مدینه رفت و سیزده سال در مکّه رحل اقامت افکند و در آنجا به تعلیمقرآن اشتغال داشت.
از آن پس به مصر بازگشته درحدود سال 659 وارد خدمت دولتی شد، و نزدیک چهار سال در بلبیس شرقی بعنوان مباشر(کاتب) کار میکرد. سپس بقاهره رفت و تا آخر عمر در آنجا زیست و به تعلیم قرآنمشغول بود.
بوصیری فقیه، نویسنده، حساب‌دانو شاعر بود، امّا شهرت او در شعر و خصوصا در مدح پیامبر است. قصیده همزیّهاو که در مدح پیغمبر و تاریخ دعوت اسلامی تا آخر دولت خلفای راشدین است مرکب از458 بیت می‌باشد. قصیده برده او نیز که اینک در پیش روی شماست، عدد ابیاتش را از160 تا 2 بیت نوشته‌اند.
بوصیری بمطالعه تورات و انجیل وتعدادی از کتب یهود و نصاری انس بسیار داشت، و آنچه را در آن کتب می‌یافت که باعقاید اسلامی مخالف بود، در قصاید خود، و نیز در تعلیقات بر آن قصاید، رد نمود.
بوصیری شاعری نکته بین و حسّاسو نقّاد بود، و در قصاید خود تصویری از اوضاع اجتماعی دوران خود را جلوه‌گر ساختهاست. او از ی مأموران دولت، رشوه‌خواری کاتبان و خیانت قاضیان شکایت میکند. اومذاهب و ملیّتهای مختلف مصر را در سده هفتم هجری یاد کرده سپس دشمنی آنها را بایکدیگر بیان میکند. این قصائد گرچه از جهت ادبی در درجه عالینیستند، ولی چون بیانگر اوضاع و احوال مردم مصر در آن روزگار می‌باشند، از حیثتاریخی و اجتماعی با ارزش و مهم تلقی میشوند. 2»

قصیدهبرده‌

این قصیده بلیغ شیوا از هماناوان سروده شدن مورد توجّه و اقبال فراوان مسلمین قرار گرفت و چنان شهرت یافت کهنسخه‌های آن را در همه اقطار اسلامی چون کاغذ زر می‌بردند. با آنکه قصیده‌ایطولانی است ولی مردم آن را با رغبت حفظ نموده می‌خواندند، و بسیاری آن را همچوندعا یا مناجات نامه‌ای برای تقرب بخدا و پیامبر قرائت می‌نمودند، و هنوز صوفیانمصر این قصیده را دسته جمعی با صدای بلند و با آهنگ مخصوصی در برخی از مراسم خودمی‌خوانند.
بگفته زکی مبارک اهمیت و رواجاین قصیده را از آنجا می‌توان دریافت که بجز چاپهای گوناگونی که در ممالک مختلفعالم از آن شده، فقط در قاهره تا زمان تألیف کتاب المدائح النبویة» 3» حدودپنجاه بار چاپ شده بوده است.
نسخه‌های بسیاری از آن را مانندقرآن، خطاطان بخط زیبا نوشته و تذهیب کاری می‌نمودند.
دانشمندان و ادبا نیز آن را طرفتوجه قرار داده به شرح و ترجمه آن بزبانهای گوناگون پرداختند، بطوری که بگفته مؤلفالمنجد تاکنون بیش از 90 شرح بزبانهای عربی و فارسی و ترکی و بربری بر آن نگاشتهشده است. 4» بسیاری از ادیبان و شاعران آن را تضمین و تشطیر و تخمیس و تسبیع وتتسیع و تصدیر و تعجیز کرده‌اند. برای ملاحظه چاپهای مختلف برده و شروح و دیگرکارهائی که بر آن شده رجوع فرمائید به:
کشف الظنون چلبی، زیر عنوانقصیدة البردة».
المدائح النبویة تألیف زکیمبارک، ص 196- 208.
و تاریخ الادب العربی تألیف عمرفروخ 5»، ج 3، ص 673- 680.


پژوهشگران ایران نیز از قدیماین قصیده را طرف توجه خویش قرار داده ترجمه‌ها و شروح فراوانی بفارسی بر آننگاشته، یا آن را به شعر پارسی درآورده‌اند. بعضی ازین شروح چون شرح کنونی مامختصر و بعضی دیگر چون شرح شرف الدّین علی یزدی مفصل است. برای ملاحظه شروح وترجمه‌ها و منظومه‌های فارسی این قصیده به فهرستهای چاپ‌شده کتب خانه‌های ایران وسایر کتابخانه‌های فارسی زبان و نیز به فهرست آقای احمد منزوی رجوع فرمائید.

 

 

 

گرد آوری از :

 

شرح قصیدهبرده / نوشته یکی از دانشمندان سده نهم هجری؛ با تصحیح و مقدمه علی محدث



مشخصات نشر : تهران:مرکز انتشارات علمی و فرهنگی،  1361 .


کتابخانه ,موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی

 

یکشنبه, 28 خرداد 1391 ساعت 21:15

 

 اشعاری درباره پیامبر بزرگوار اسلام را اینجا بخوانید




 در مدحو منقبت آخرین فرستاده خداوند، خاتم الانبیاء محمد مصطفی (ص)، شاعران بسیاری شعرسروده و ارادت قلبی خویش را به پیامبر اعظم در قالب زبان شعر، نشان داده اند.

در پایگاهاشعار محمدی، اشعاری از شاعران گوناگون در مدح پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ارائه شده است. این اشعار از سوی شاعرانی چون خاقانی شروانی، ادیب الممالکفراهانی، ژولیده نیشابوری، اسعد گرگانی، گرمارودی، عطار نیشابوری، محتشمکاشانی، معلم دامغانی، حافظ شیرازی و دیگران سروده  شده است.

در جمع آوریاین اشعار هم شاعران معاصر و هم شاعران قدیمی ایران زمین در نظر گرفته شده اند.

در اینجا شعرمحمد حسن رهی معیری درباره حضرت محمد مصطفی (ص) را میخوانیم:

غیرت زهره بود عارضِ چونمشتریش         
 گشته خَلقی چو منِ سوخته دل ، مشتریش
پَریَش زاده و حوریشْ بپرورده بهناز                  
زهره آموخته، افسونگری و دلبریش
از بُتِ آذریش، فرق بنتوانیداد                      
نه عجب سَجده برم گر چون بُتِ آذریش
از مِیِ احمریم مست کند افزونتر                        
گر ببوسم لبِ همرنگ مِیِ احمریش
چنبری گشت مرا از غم و اندُه،بالای                       
در فراق سر زلف سیه چنبریش
سوسن تازه دمید از رخِ چون برگگلش                
سنبل سوده بود گرد دو لاله طریش
عنبر و غالیه ز انگشت ببوییهموار                       
کاوی اَر یکره، جعد سیهِ عنبریش
با چنان ابروی خونریر چه خوانم؟خوانم                
آهویِ شیر شکار و صنم لشگریش
با چنان خویِ‌دل آزار چه گویم؟گویم                      
آیتِ جور و خداوندِ ستم گستریش
ِ غارتگر دل باشد و دارم سرِآنک            
شِکوه بر شه بَرم از ی و غارتگریش
شاه دین، خواجه لولاک، محمّد که دو             
برمیان بسته چو جوزا، کمرِ‌چاکریش
سَرور عالم و خواجه ی دوجهان، آن کهخدای         
کرده فُرقانِ‌مبین، معجزِ پیغمبریش
بنده درگهة‌عم ثابت و همسیّارش                       
تابع فرمان، هم زهره و هم مشتریش
هر سری حلقه فرمانبریش کرد بهگوش                
چرخ در گوش کُند حلقه فرمانبریش
شعر من گر شده جان پرور و شیرین، نهعجب         
این همه یافتم از یُمن ثنا گستریش
تا شود باغ چو بُتخانه چین، فصلبهار                        
تا کُند ویران، بیدادِ مهِ آذریش
مر عدویش را، از بزمِ جان بهرهملال              
پُر ز خون باد قدح، جایِ میِ احمریش
مََر مُحبّش را، دوران فلک باد بهکام          
همه شب خفته در آغوش، بتی چون پریش

پایگاه اشعارمحمدی (شعر درباره پیامبر حضرت محمد (ص)) به نشانی اینترنتی http://golhaymohamady.mihanblog.com/  قابل دسترسی است.


بنام خدا  

 


 

اندیشه نبوی شاه نعمت الله ولی      

 

 

 

مقدمه :

 

شاه سید نورالدین نعمت الله ولی از شعرا و عرفای قرن نهمهجری قمری گشته است . شاه نعمت الله ولی عارف عملی و عارف نظری گشته است و سلسله یتصوف نعمت اللهی را به اوج خواهد بُرد . ایشان در اشعار خویش ,  کلیّات عرفان اسلامی را بررسی کرده است و عرفانتوحیدی و نبوی را نیز با بیان عاشقانه و قلبی بیان کرده است . در ذیل به بررسیاندیشه نبوی شاه نعمت الله ولی در اشعار این عارف و شاعر شیفته ی رسول الله (ص)خواهیم پرداخت .

متن :

 

از تتق کبریا صورت لطف خدا
بسته نقابی ز نور روی نموده به ما

حضرت امین (ص) سایه ی لطف ایزدی را بر مسلمین و مومنین جهانخواهد انداخت و جهان را سرشار از نور ایزدی خواهد کرد.

معنی ام الکتاب نور محمد بود
اصل همه عین او عین همه چیز ها

بطن نورانی پیامبر اعظم (ص) سرچشمه ی کمالات الهی خواهد گشتو سیره و مذهب او راهنمای نورانی و بی نقص برای ماسوی الله گشته است .

برزخ جامع بود صورت جمع وجود
نور گرفته ز حق داده به عالم ضیا

آری , واسطه ی نور الهی برای مخلوقات جهان جز رسالت حضرت حبیبالله محمد (ص) نخواهد بود

مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات
اول آخر به نام باطن ظاهر نما

عرفان توحیدی ِ حضرت احمد (ص) آنچنان والا خواهد بود کهباطن حضرت پیامبر اعظم (ص) از رموز غیبی حضرت الله بهره مند خواهد گشت و باطن نبویپیامبر اسلام غرق در نور خواهد بود .

ظلمت و نوری نهاد نام حدوث و قدم
کرد تمیزی تمام شاه همه انبیا

با مبعوث شدن پیامبر اعظم (ص) از جانب حضرت یزدان ,  ظلمات گیتی به نور بی کران الهی وصل گشته است .

خوش رحمتی است یاران صلوات بر محمد
گوئیم از دل و جان صلوات بر محمد

در ذکر صلوات بر خاتم الانبیا (صلوات الله علیه و آله ),  رحمت الهی از عرش بر مسلمانان خواهد تابیدو از برترین اذکار خواهد گشت .

در آسمان فرشته مهرش به جان سرشته
بر عرش حق نوشته صلوات بر محمد

آری , حضرت توحید نیز بر باطن پیامبر اعظم (ص) درود فرستادهاست و ملائکه ی الهی نیز از عمق قلب و عاشقانه بر پیامبر اسلام (ص) , صلوات خواهندگفت

خوش گفت نعمت الله رمزی زلی مع الله
خوش گو به عشق الله صلوات بر محمد

اما راز صلوات فرستادن بر پیامبر اسلام (صلوات الله علیه وآله) از دیدگاه عارف نبوی , شاه نعمت الله ولی , رسیدن آسان و شاهراه ِ رسیدن به عشقبه حضرت توحید خواهد بود .

همه اسرار او داند کما هی
بنازم آن دل دانای سید

آری , بینش  اعظمپیامبر اعظم (ص) واقف اسرار نهانی ِ الهی خواهد گشت .

توان دید آفتاب هر دو عالم
به نور دیده ی بینای سید

آری اسرار و جلوه ی حضرت توحید در سیما و سیره ی حضرتسیدالمرسلین (ص) متجلّی گشته است .

ز سرّ سینه ی بی کینه ی او
شدم واقف هم از ایمای سید

قلب پیامبر اعظم (ص) صاف و بی پیرایه گشته است و مومنین ومسلمین این امر را دانسته است و اشاره های دینی حضرت رسول الله (ص) را در شکّ وتردید نخواهند نِگریست و راه حق را از راه و طریق باطل با اشارات دینی حضرت احمد(ص) تمیز خواهند داد .

چو تو به عرش نرفتی ندانی از معراج
چو تو خدای ندیدی ز مصطفا چه خبر ؟

تنها ظرفیت بطن و قلب ماسوی الله که به معراج توحید رفتهاست , بطن نورانی پیامبر اعظم (ص) گشته است . و قلب مقدّس پیامبر اسلام (ص) واسطهی درک و وصال حضرت توحید برای ماسوی الله گشته است .

اگر تو امت اوئی رضای او به جان جوئی
چو ما شاید اگر گوئی بگو صلوات پیغمبر

امّت اسلام , در مسائل پیچیده و شکّ انگیز به اندیشه وتصمیم حضرت محمود (ص) اقتدا خواهند کرد و عاشقانه , رضا و خشنودی ِ آن رسول توحیدیرا خواهند شکفت

پیر خرد طفل وار آمده در مکتبت
سر قدر در ضمیر لوح قضا در بغل

مکتب اسلام محمدی از کامل ترین و عقلانی ترین مکاتب حیاتی واخروی خواهد بود و قضا و قدر را در زمام خویشتن خواهد داشت

حافظ گنج اله صورت و معنی تست
تا تو رعایت کنی گنج نیابد خلل

اما نقش حضرت امین (ص) آنچنان مهم و در عین حال خطیر گشتهاست که سرنوشت ماسوی الله به سیرت عملی و رسالت قلبی آن بنده ی اعظم الهی وابستهگشته است . و حضرت پیامبر (ص) گنج الهی را برای مومنان اسلامی , واسطه الهی گشته است .

گر چه ندارم عمل هست امیدم به تو
یک نظر لطف تو به ز جهانی عمل

در اینجا شاه نعمت الله ولی یک اشاره ی لطف نبوی (ص) راوالاتر از بندگی هزاران مسلمان خواهد پنداشت .

سیّد عالم بود بندگی جد من
تابع جد خودم در ملل و در نحل

آری هر فرد ِ مسلمان در عقائد زندگانی خویشتن بایست تنهاپیرو تعالیم الهی ِ حضرت احمد (ص) گردد و بندگی بنده ی مسلمان , سَرور تمام پیروانسایر مکاتب حیاتی خواهد گشت .

هر دل که به ذوق سرمدی خواهد بود
در دایره ی محمدی خواهد بود
آن یار که مذهب حسینی دارد
او طالب سرّ خواهد بود

آری , عشق حضرت توحید واسطه ای خواهد داشت و ان واسطه یهمیشگی , عشق ورزیدن به وجود رسول الله احمد (ص) خواهد بود . همچنین راه عاشورایسیدالشهدا امام حسین (ع) , راه کمال دین مبین اسلام  گشته است و سرّ دین اسلام را در امر به معروف وشهادت شهدای عاشورا بایست دانست .

نتیجه :

 

شاه نعمت الله ولی , عشق پیامبر اسلام (ص) را مهم ترینیادگار و رحمت حضرت توحید بر ماسوی الله خواهد دانست . و صفات نبوی (ص) را نور بیکران خواهد پنداشت . آری , شاه نعمت الله ولی عارف نبوی گشته است و مست ِ از صلواتبر حضرت محمود (صلوات الله علیه و آله ) گشته است و خود رأیی را برای جامعه یاسلامی جایز ندانسته است و مسلمین ِ سعادتمند را مطیع سیره ی آن رسول الهی و حتّیپیرو ِ اشارات آن خورشید عِلم و رحمت حضرت یزدان خواهد دانست . 

 

منبع : دیوان شاه نعمت الله ولی _ مقدمه : سعید نفیسی _انتشارات نگاه _  1389

 

نویسنده : محمد حسین نورانی شیرازی ( نصرتی )

بسمه تعالی

شیخ اجل و استاد سخن , مشرف الدین مصلح سعدی شیرازی , ماه آسمان غزلیات

ادبیات فارسی است که در قرن هفتم به دنیا آمد . سعدی شیرازی ,  نثر مسجع را

به اوج رسانید . سعدی شیرازی , عارفی وارسته بود . آثار سعدی ,

پندهای اخلاقی و اجتماعی  عمیقی دارد .  آرامگاه استاد سخن در سعدیه شیراز ,

زیارتگاه عارفان و عاشقان ایران و جهان است .

سروده های ایشان در وصف حضرت احمد (ص) را می خوانیم : 








نگین ختم رسالت پیمبر عربی
شفیع روز قیامت محمّد مختار
اگر نه واسطۀ موی و روی او بودی
خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار





                            به نام خدا

 

مقدمه : حکیم مجدود سنایی غزنوی از شاعران بزرگ قرن ششم و از شاعران بزرگ  قصیده سرای ادب پارسی است. سنایی غزنوی دارایچندین قصیده ی نبوی است . حکیم شیفته ی رسول الله محمد امین(ص) است در ذیل "(شعرها)ستایش های نبوی" این شاعر بزرگ را درباره ی سید انبیا و مرسلین(ص) بررسیخواهیم کرد.

متن:

سناییغزنوی جمال محمد(صلوات الله علیه و آله) را هزاران صبحدم می سراید :

ای جانجانها روی تو آشوب دلهایموی تو
وندر خم گیسوی تو پنهان هزاران صبحدم

سنایی غزنوی مقام پیامبر اعظم(ص) را پس از توحید حضرت حق والا ترین جایگاههستی می پندارد :

مایه دهآدم تویی میوۀ دل مریمتویی
همشهری زمزم تویی یا قبلة الله فی العجم

سپس به آیهی " لولاک لما خلقت الافلاک " اشاره کرده :

امروز وفردا ز آن تست" اصل دوعالم جان تست"
رضوان کنون مهمان تست ارواح را داری خدم

و ارواح راخادم شخصیت  منور حضرت محمد(ص)  می سراید

و پیامبراعظم (ص) را "افسر ین" معرفی می گرداند:

ین راافسر تویی بر مهترانمهتر تویی

سناییغزنوی از میان 313 رسول الهی و 124 هزار نبی ,   ازنبی آدم (ع) تا آخرامان

پیامبر اسلام(ص) را بهترین فرستاده ی محترم خداوند می داند: 

از دور آدمتا به ما از انبیاتا اولیا
نی بر زمین نی بر سما نامد چو تو یک محترم

کمالمحمد(صلوات الله علیه و آله):

 چون بر سر منبر شود شهری پر از گوهر شود
بر چرخ نطقش بر شود روح‌الامین گوید نعم

 


                                                                 بهنام خدا

مقدمه :

حکیمجمال الدین الیاس نظامی گنجوی از مثنوی سرایان کم نظیر ادب فارسی است که شش مثنویجاودانه و عاشقانه را برای ادب فارسی برای دوران ها به یادگار گذاشته است . این شاعر گرانسنک و استاد کم نظیر در نعتپیامبر اکرم (ص) چندین مثنوی سروده است . در ذیل به بررسی اشعار نبوی شاعر و حکیمگرانسنگ گنجه می پردازیم

متن:

حکیمنظامی گنجوی از آفرینش می گوید و دولت و اقبال و کمال را از آن وجود نورانی پیامبراسلام (ص) دانسته است :

حلقهحی را کالف اقلیم داد
طوق ز دال و کمر از میم داد
لاجرم او یافت از آن میم و دال
دایرۀ دولت و خط کمال

نظامیگنجوی پیامبر اسلام را کامل ترین و ختم انبیا می سراید :

کنتنبیا چو علم پیش برد
ختم نبوت به محمد سپرد

نظامیگنجوی نیز همچون حافظ شیرازی که سروده است :

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
بغمزه مسئله آموزصد مدرس شد

ضمناشاره کردن به بی سواد بودن نبی مکرم اسلام و مسلمین ایشان را اسرار گوی بزرگبشریت می خواند که جامع علوم و معارف بوده است و" راز های نبوت و اسرار هستی" را در سینه ی خویش جا داده است :

امیگویا به زبان فصیح
از الف آدم و میم مسیح

حکیمگنجه به فروتنی پیامبر اسلام (ص) و بی اعتنایی حضرت پیامبر (ص) به امور دنیویاشاره کرده است و ایشان را نماد " عصمت الهی " سروده است :

کبرجهان گرچه بسر بر نکرد
سر به جهان هم به جهان در نکرد
عصمتیان در حرمش پردگی
عصمت از او یافته پروردگی

معنویتپیامبر اکرم(ص) کیمیا و اکسیر وجودی تمام بشریت و جمال حضرت محمد (ص) سرمه و زینت بخش چشم تمام زیبارویان است

بهمعنی کیمیای خاک آدم
به صورت توتیای چشم عالم
نماد سبزینگی معنوی جز برای وجود پیامبر اسلام حضرت احمد (ص)
نخواهد بود:

فلکرا داده سروش سبزپوشی
عمامش باد را عنبر فروشی

پیامبراسلام (ص) در هدایت مسلمین آنچنان هادی و مهدی گشته است که عالم خاک در نظر مردمبی مقدار و زشت همچون دیو گشته است و از هدایت رسول الله مسلمین به اوج  هدایت دست یافته اند

زچاهیبرده مهدی را به انجم
ز خاکی کرده دیوی را به مردم

حکیمنظامی گنجوی در ابیات ذیل به مشقّت های راه نبوت اشاره کرده است که گاهی حضرت احمد(ص)
ساعات بسیاری را در غار به عبادت پروردگار اقدس می پرداخته است و گاهی در میدانجهاد جان فدایی کرده است :

بهرنج و راحتش در کوه و غاری
حرم ماری و محرم سوسماری
گهی دندان به دست سنگ داده
گهی لب بر سر سنگی نهاده

مدح نظامی گنجوی از رسول الله (ص) مدحی عاشقانه است که خدمت و شوق داشتن به وجودمقدس حضرت محمد امین خواهد بود و نظامی گنجوی را به مرتبه ی غاشیه داری آن وجودنورانی و جمیل خواهد رسید  :

چون تک ابلق بتمامی رسید
غاشیه داری به نظامی رسید

درپایان شاعر بزرگ شعر نبوی با حضرت پیامبر و پروردگار اعظم نیایش کرده است :

بهخدمت کرده ام بسیار تقصیر
چه تدبیر ای نبی الله چه تدبیر
کنم درخواستی زان روضه پاک
که یک خواهش کنی در کار این خاک

نتیجه :

حکیمجمال الدین الیاس نظامی گنجوی چندین مثنوی نبوی سروده است که در آن میان مثنوی بابیت آغازین :  " تخته اول که الف نقشبست       بر در محجوبه احمد نشست "مخاطب شاهد یک شعر ماندگار نبوی می گردد . واژگان در قالب مثنوی و در سبکعراقی  با هنرمندی و زیبایی در کنار یکدیگرچیده شده است و این چینش واژه سبک خاصی از شعر نظامی در قالب مثنوی را به وجودآورده است . فرم مثنوی ها نیز منظم و دارای زیبایی اختصاصی به شاعر بزرگ گنجه رادارا است . موسیقی مثنوی ها دارای ابیات با وزن کوتاه است و عاشقانه و روان  در تناسب کامل با سبک عراقی گشته است .
مثنوی های نبوی این شاعر بزرگ داری حکمت اسلامی نیز بوده است . معانی با شیرینیبیان نظامی گنجوی آمیخته است و سرشار از عشق گشته است .  در مثنوی های نبوی  از آرایه ی تشبیه به وفور استفاده گشته است .مثنوی های نبوی به طور معمول حداقل 30 بیت را دارا بوده است و شاعر بزرگ گنجه را در ردیف شاعران بزرگ نبوی قرار دادهاست

منبع: کلیات نظامی گنجوی _ انتشارات نگاه _ تصحیح : وحید دستگردی


سید محمد حسین شرافت مولا


 

 

محمد کافرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
چراغ افروز چشم اهل بینش
طراز کارگاه آفرینش
سر و سرهنگ میدان وفا را
سپه سالار و سر خیل انبیا را
مرقع برکش نر ماده ای چند
شفاعت خواه کار افتاده ای چند
ریا حین بخش باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی
یتیمان را نوازش در نسیمش
از آنجا نام شد دُر یتیمش
به معنی کیمیای خاک آدم
به صورت توتیای چشم عالم
سرای شرع را چون چار حد بست
بنا بر چار دیوار ابد بست
ز شرع خود نبوت را نوی داد
خرد را در پناهش پیروی داد
اساس شرع او ختم جهانست
شریعت ها بدو منسوخ از آنست
جوانمردی رحیم وتند چون شیر
زبانش گه کلید و گاه شمشیر
ایازی خاص و از خاصان گزیده
ز مسعودی به محمودی رسیده
خدایش تیغ نصرت داده در چنگ
کز آهن نقش داند بست بر سنگ
به معجز بدگمانان را خجل کرد
جهانی سنگدل را تنگ دل کرد
چو گل بر آبروی دوستان شاد
چو سرو از آبخورد عالم آزاد
فلک را داده سروش سبزپوشی
عمامش باد را عنبر فروشی
زده در موکب سلطان سوارش
به نوبت پنج نوبت چار یارش
سریر عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سرّ معراج
ز چاهی برده مهدی را به انجم
ز خاکی کرده دیوی را به مردم
خلیل از خیل تاشان سپاهش
کلیم از چاوشان بارگاهش
به رنج و راحتش در کوه و غاری
حرم ماری و محرم سوسماری
گهی دندان به دست سنگ داده
گهی لب بر سر سنگی نهاده
لب و دندانش از آن در سنگ زد چنگ
که دارد لعل و گوهر جای در سنگ
سر دندان کنش را زیر چنبر
فلک دندان کنان آورده بر در
بصر در خواب و دل در استقامت
زبانش امتی گو تا قیامت
من آن تشنه لب غمناک اویم
که او آب من و من خاک اویم
به خدمت کرده ام بسیار تقصیر
چه تدبیر ای نبی الله چه تدبیر
کنم درخواستی زان روضه پاک
که یک خواهش کنی در کار این خاک
برآری دست از آن برد یمانی
نمایی دست برد آنگه که دانی
کالهی بر نظامی کار بگشای
ز نفس کافرش زُنّار بگشای
دلش در مخزن آسایش آور
بر آن بخشودنی بخشایش آور
اگر چه جرم او کوه گران است
ترا دریای رحمت بیکرانست
بیامرزش روان آمرزی آخر
خدای رایگان آمرزی آخر

بسمه تعالی

مولانا جلال الدین محمّد , ماه آسمان غزلیات عرفانی و عاشقانه در آسمان ادبیات فارسی است .
مولوی به خاطر تحولی که با آمدن شمس تبریزی ,  در جان او شعله ها کشید ,  شوریده و مست الهی
گشت و دیوان خود را کلیات شمس خواند . مدفن مولانا در قونیه , زیارتگاه اهل دل است . شعر زیر
از دریای " مثنوی معنوی " ود در وصف حضرت محمد امین (ص) است :






اظهار معجزه ی پیغامبر صلّی الله علیه و آله , به سخن آمدن
سنگریزه در دست ابو جهل علیه اللّعنه و گواهی دادن سنگریزه
بر حقیقت محمّد صلّ الله علیه و آله


 

 

 

 

سنگها اندر کف بوجهل بود
گفت ای احمد بگو اینچیست زود
گر رسولی چیست در مشتمنهان
چون خبر داری ز رازآسمان
گفت چون خواهی بگویم آنچه‌هاست
یا بگویند آن که ماحقیم و راست
گفت بوجهل این دومنادرترست
گفت آری حق از آنقادرترست
از میان مشت او هر پارهسنگ
در شهادت گفتن آمد بیدرنگ
لا اله گفت و الا اللهگفت
گوهر احمد رسول اللهسفت
چون شنید از سنگهابوجهل این
زد ز خشم آن سنگها رابر زمین


 بسمه تعالی

استاد افضل الدین بدیل بن علی متخلص به خاقانی شروانی و ملقب به
حسّان العجم ,  از قلّه های با شکوه قصیده سُرایی در ادبیات فارسی است که
در قرن ششم هجری به دنیا آمد . مدفن ماندگار خاقانی , در مقبره الشّعرای تبریز
قرار گرفته است . 
خاقانی شروانی در سفرهای مقدّس حج و زیارت مدینه النبی (ع)  چندین قصیده با شکوه و ارزشمند در ستایش حضرت رسول الله (ص)
سُروده است که در ادامه می آید :  












صبح ازحمایل فلک آهیخت خنجرش
کمیخت کوه ادیم شد از خنجر زرش
هر پاسبان که طرهٔ بام زمانه داشت
چون طره سر بریده شد از زخم خنجرش
صبح از صفت چویوسف و مه نیمهٔ ترنج
بکران چرخ دست بریده برابرش
شب گیسوان گشاده چو جادو زنی به شکل
بسته زبان ز دود گلو گاه مجمرش
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود شد چو شد زن دود افکن از برش
شب را نهند حامله خاور چراست زرد
کآبستنی دلیل کند روی اصفرش
شب عقد عنبرینهٔ گردون فرو گسست
تا دست صبح غالیه سازد ز عنبرش
آنک عروس روز، پس حجله معتکف
گردون نثار ساخته صد تخت گوهرش
ز آن پیش کاین عروس علم شود
از پی زفاف شد آنک نواگرش
گوئی که مرغ صبح زر و زیورش بخورد
کز حلق مرغ می‌شنوم بانگ زیورش
مانا که محرم عرفات است آفتاب
کاحرام را سر آید ز خاورش
هر سال محرمانه ردا گیرد آفتاب
وز طیلسان مشتری آرند میزرش
بل قرص آفتاب به صابون زند مسیح
کاحرام را ازار سپید است در خورش
بینی که موقف عرفات آمده مسیح
از آفتاب جامهٔ احرام در برش
پس گشته صد هزار زبان آفتاب‌وار
تا نسخهٔ مناسک حج گردد از برش
نشکفت اگر مسیح درآید ز آسمان
آرد طواف کعبه و گردد مجاورش
کامروز حلقهٔ در کعبه است آسمان
حلقه ن خانهٔ معمور چاکرش
بل حارسی است بام و در کعبه را مسیح
زان است فوق طارم پیروزه منظرش
چوبک زند مسیح مگر زآن نگاشتند
با صورت صلیب برایوان قیصرش




این قصیده را حرزالحجاز خوانند در کعبه علیا انشاء کرده و بر بالین مقدسپیغمبر اکرم صلوات الله علیه در یثرب به پایان آورده

 

 

 

 

شبروان چو رخ صبح آینه سیما بینند

کعبه را چهره در آن آینه پیدا بینند

گر چه زان آینه خاتون عرب را نگرند

در پس آینه رومی زن رعنا بینند

اختران عود شب آرند و بر آتش فکنند

خوش بسوزند و صبا خوشدم از آنجا بینند

صبح دندان چو مطرّا کند از سوخته عود

عودی خاک ز دندانش مطرّا بینند

صبح را در رداء سادهٔ احرام کشند

تا فلک را سلب کعبه مهیا بینند

محرمان چون رداء صبح در آرند به کتف

کعبه را سبز لباسی فلک آسا بینند

خود فلک شقهٔ دیبای تن کعبه شود

هم ز صبحش علم شقهٔ دیبا بینند

دم صبح از جگر آرند و نم ژاله ز چشم

تا دل زنگ پذیر آینه سیما بینند

نم و دم تیره کنند آینه، این آینه بین

کز نم گرم و دم سرد مصفا بینند

ز آه سبّوح ن راه صبوحی بزنند

دیو را ره زدن روح چه یارا بینند

بشکنند آن قدح مه تن گردون ر

که به دست همه تسبیح ثریا بینند

اختران از پی تسبیح همه زیر آیند

کآتش دل زده در قبهٔ بالا بینند

نیک لرزانند از مؤذن تسبیح فلک

اخترانی که چو تسبیح مجزا بینند

خوش دمان آن ردی صبح بشویند چو شیر

کآن ردا جامهٔ احرام مسیحا بینند

نه نه مشتاقان از صبح و ز شام آزادند

که دل از هر چه دورنگی است شکیبا بینند

صبح و شام آمده گل گونه رخ و غالیه فام

رو که مردان نه بدین رنگ، ن وابینند

صبح صادق پس کاذب چکند بر تن دهر

چادر سبز درد تا زن رسوا بینند

ز آبنوس شب و روز آمده بر رقعهٔ دهر

دو سپه کالت شطرنجی سودا بینند

لعب دهر است چو تضعیف حساب شطرنج

گر چه پایان طلبندش نه همانا بینند

کی کند خاک در این کاسهٔ مینای فلک

که در او آتش و زهر آبخور ما بینند

غلطم خاک چه حاجت که چو اندر نگرند

همه خاک است که در کاسهٔ مینا بینند

خاک خواران ز فلک خواری بینند چو خاک

خاک بر سر همه را هیچ مگو تا بینند

بگذریم از فلک و دهر و در کعبه زنیم

کاین دو را هم به در کعبه تولّا بینند

ما و خاک پی وادی سپران کز تف و نم

آهشان مشعله دار و مژه سقّا بینند

ها ره واقصه و قصّهٔ آن راه شویم

که ز برکه‌ش بَرکه برکۀ سینا بینند

بادیه بحر و بر آن بحر، چو باران ز حباب

قبهٔ سیم زده حلّه و احیا بینند

از خفاجه به سر راه معونت یابند

وز عرینه به لب چاه مواسا بینند

گرمگاهی که چو دوزخ بدمد باد سموم

تف باحورا چو نکهت حورا بینند

قرصهٔ شمس شود قرصهٔ ریوند ز لطف

بهر تفته جگران کافت گرما بینند

چرخ نارنج صفت شیشهٔ کافور شود

که ز انفاس مریدان دم سرما بینند


 ادامه این شعر را در پایین همین پست , با کلیک کردن
روی سطر آبی رنگ زیر , بخوانید :


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

Elizabeth's memory gofdockrence نمایندگی فروش زیرو کلاینت و تین کلاینت مخازن پلی اتیلن مازندران ، مخازن حجیم صنعتی با کیفیت ثبت برند لاتین - ثبت برند فارسی لینک انشا مرکز مطالعات طب سوزنی شعبه خراسان رضوی Rosa's collection وبسایت هواداران مجتبی فارس|mojtabafars|m.Far3|فارس|مجتبی|مجتبی فارس|mojtaba|hars|far3 هیئت ابوالفضل العباس_.روستای جوزاربکش _.شهرستان نوراباد ممسنی